عصر اعتبار- بانک مرکزی خلاصه نتایج بررسی بودجه خانوار را در سال ۱۳۹۴ منتشر کرد. مهمترین نکته این گزارش روایت از باقیماندن تنها ۶۵ هزار تومان شکاف، میان دخل و خرج خانوارها بود. به این ترتیب آمارها بیانگر آن است که دوران کسری بودجه خانوار بالاخره پایان یافته است... به هر حال، همپای آمارهای کاهش تورم، وضعیت بودجه خانوار نشان میدهد سختی معیشت اندکی کاهش یافته است.
به گزارش پایگاه خبری«عصر اعتبار» به نقل از تسنیم، هفتهنامه صدا در شماره 99 خود نوشت: «محلههای فرعی در منطقه پیروزی شرق تهران، بافتی شبیه به دهه شصت و هفتاد را حفظ کردهاند. اگر چه در خیابان اصلی هر روز ساختمانی بلند و برندی جدید سر برمیآورد اما خیابانها و کوچههای فرعی هنوز پر ازدحام و باریکاند. یکی از این فرعیها با نام دهمتری در میان مردم محلی جا افتاده است. ساختمانها باریکاند و معماری سنتی آنها با پوشش مردمی که در آنجا عبور و مرور میکنند، همخوانی دارد. بیشتر زنها نیز به هوای پادردشان آرام قدم برمیدارند و چادرهای مشکی گوشهای از صورتشان را پوشانده است. تقریبا 5 کوچه در دو طرف خیابان باریکی قرار گرفتهاند که تا چند سال پیش هنوز دوطرفه بود و ماشینها به سختی در آن از کنار هم عبور میکردند.
یکی از مغازههای ابتدای خیابان با نام فروشگاه «سید خرازی» بین مردم محل معروف بود. تا یک سال پیش ویترین فروشگاه او را ظروف چینی، کریستال و ساعت دیواری پر کرده بود. در داخل مغازهاش، گونیهای برنج شمالی روی هم قرار گرفته بودند. حالا اما لباسهای زنانه و دخترانه اسپرت جای تمام آنها را گرفته و اهل محل، به جای برنج، از دختر سید لباس میخرند. همسر پیرمردی که خرازیاش به نوستالژی اهالی محل تبدیل شده و خطوط چهرهاش از روزهای دهه هفتم زندگی روایت میکند، میگوید: «ماهی دو میلیون تومان خرج داروهای آلزایمرش میشود. از روی سود پولی که در بانک گذاشتهایم، برمیداریم. ما دو نفریم، پساندازمان کافی است و خرج زیادی نداریم ولی بچهها سخت زندگی میکنند.»
روبهروی مغازهای قدیمی که حالا با لباسهای رنگی و مدرن پر شده است، سمند زرد رنگی پارک شده که راننده آن پشت دخل مغازه نشسته است. مرد میانسال با موهای جو گندمی میگوید: «دو تا دختر را با درآمد مسافرکشی دانشگاه فرستادم و عروس کردم. خانه کوچکی خریدم ولی برای دختر سومم و بقیه زندگیمان هزینهها آن قدر بالا رفته بود که دیگر نمیتوانستم. کرکره این مغازه را کشیدیم.»
درآمد آنها از طریق فروش پوشاک زنانه و کار در سرویس مدارس به حدود ماهی 4 میلیون تومان میرسد. دختر 19 سالهای که تنها فرزند آنها در خانه است، میگوید: «امسال کنکور داشتم و نزدیک 5 میلیون خرج کلاسهای من شد. آخرش هم هیچ. سراسری قبول نشدم و باید آزاد بخوانم. از پدر و مادرم خجالت میکشم. این همه هزینه کلاس برایشان خیلی سنگین بود و حالا باید ترمی بیشتر از یک میلیون تومان پول دانشگاه آزاد هم بدهند.»
خانه 70 متری آنها در یکی از همین محلههای متوسطنشین شرق تهران قرار دارد. مادر این خانواده میگوید: «هر روز هزینهها بیشتر میشود و همه چیز گرانتر. از آن طرف هم میگویند، تورم پایین آمده است. فقط بلدند دروغ بگویند. کجا جنسها ارزان شده؟ خیلی وقت است نتوانستهایم یک مسافرت برویم. همه تفریحمان تنها میهمانی در خانه اقوام است.»
زندگی میان دفترچههای قسط و هزینه لب به لب برای رساندن دخل به خرج، روایت همه خانوادههای متوسط شهری است؛ خانوادههایی که در سال 1394 به طور متوسط سالانه 35 میلیون و 259 هزار تومان درآمد داشتهاند و 35 میلیون و 265 هزار تومان هم خرج کردهاند.
البته حکایت این ارقام در مناطق مختلف شهر متفاوت است. نزدیک به کوههای دربند خانهای با نمای تلفیقی از رنگهای مشکی و نارنجی در محلهای که برخی از سران و خانوادههای دولتی نیز سکنی دارد، قرار گرفته است. روبهروی خانه ماشینهای لوکس شاسیبلند پارک شدهاند و داخل آن محوطه استخر و سالن ورزشی قرار دارد و دختر جوانی که در این خانه زندگی میکند، میگوید: «راستش نمیدانم ماهانه چقدر درآمد داریم. همسرم زمینهای کشاورزی پدرش را در شهریار مدیریت میکند. ما هیچوقت دغدغه مالی نداشتهایم اما به نظرم بیشتر مردم خیلی سخت زندگی میکنند. خانمی که در خانه ما کار میکند، ماهی یک و نیم میلیون تومان حقوق میگیرد و با همین خرج خانوادهاش را میدهد و من همیشه فکر میکنم اینها فرصت تفریح هم پیدا میکنند؟» او به تازگی مراسم عروسیاش را در هتل هما برگزار کرده و ایام ماه عسلاش را در روسیه گذرانده است و تنها هزینه لباسها و جواهرات عروسیاش به صد میلیون تومان میرسد.
درست در نقطه مقابل جغرافیایی این محل، در مناطق جنوبی پایتخت و نزدیک به بازار تهران در کوچههای باریک و در هم خانوادهای زندگی میکنند که ماهانه با 900 هزار تومان روزگار میگذرانند. پدر خانواده از کار افتاده است و دختر 20 ساله، با منشیگری در یک دارالترجمه خرج مادر، پدر و خواهر کوچکترش را درمیآورد. دختر خانواده که امسال به کلاس اول دبیرستان میرود، میگوید: «راه خانه تا مدرسه زیاد است اما اگر با اتوبوس و تاکسی بروم، پولش خیلی زیاد میشود. هر روز یک ساعت و نیم رفت و برگشتم را پیاده میروم و میآیم.» هزینههای خانوارها برای طبقات مختلف متفاوت است اما گزارشهای بررسی بودجه خانوار از بزرگ شدن طبقه متوسط حکایت میکند و طبقه متوسطی که شکاف دخل و خرجش بعد از مدتها، تازه بسته شده و درآمدش تنها کفاف هزینههای اساسی را میدهد.
پایان دوران کسری بودجه خانوار
در سال گذشته با 3 میلیون و 866 هزار تومان افزایش درآمد، اوضاع معیشتی خانوادهها بهبود پیدا کرده است.
بانک مرکزی هفته گذشته خلاصه نتایج بررسی بودجه خانوار را در سال 1394 منتشر کرد. مهمترین نکته این گزارش روایت از باقیماندن تنها 65 هزار تومان شکاف، میان دخل و خرج خانوارها بود. به این ترتیب آمارها بیانگر آن است که دوران کسری بودجه خانوار بالاخره پایان یافته است.
بر اساس این گزارش هزینه خانوارها در سال گذشته نسبت به سال 1393، حدود 7.3 درصد افزایش یافته است. میانگین کل هزینه ناخالص سالانه یک خانوار، حدود 35 میلیون و 265 هزار تومان بودهاست و میزان متوسط درآمد نیز با افزایش 12.3 درصدی نسبت به سال گذشته، 35 میلیون و 259 هزار تومان بوده است.
کل هزینههای خانوادههای شهری در سال 1393، حدود 32 میلیون و 875 هزار تومان بوده است؛ در حالی که آنها 31 میلیون و 393 هزار تومان درآمد داشتهاند. به این ترتیب در سال گذشته با 3 میلیون و 866 هزار تومان افزایش درآمد، اوضاع معیشتی خانوادهها بهبود پیدا کرده است.
علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اقتصادی، درباره صحت این آمارها به «صدا» میگوید: «اعتبار این آمارها بالاست. باید به سابقه بانک مرکزی در تهیه بودجه خانوارهای شهری استناد کرد و تردیدی در آنها نیست. گزارشهای بودجه خانوار همواره قابل اتکا بودهاند.»
مدیر گروه برنامهریزی و رفاه اجتماعی دانشگاه تهران در مورد رقم درآمدها و هزینهها نیز چنین توضیح میدهد: «مهمترین نکته گزارش اخیر بانک مرکزی این است که هزینه خانوار 7 درصد افزایش پیدا کرده، در حالی که درآمدها 12 درصد بالاتر رفته است. با توجه به مهار تورم این آمار قابل قبول است. البته این مسئله را از جهت دیگر هم میتوان بررسی کرد. هنوز بخش زیادی از منبع درآمدی خانوار مربوط به بخش دولتی است. بنابراین با افزایش حقوق 15 درصدی افزایش درآمدها تا حدود زیادی از طریق منبع دولت صورت گرفته است.»
بررسی آرشیو گزارشهای بودجه خانوار نشان میدهد درآمد خانوارها تا پیش از سال 1390، تا حدود 500 هزار تومان از هزینههایشان بیشتر بوده است اما در سال 1390 فاصله درآمد و هزینه کم شده است. در این سال خانوارهای شهری 16 میلیون و 719 هزار تومان درآمد داشتهاند و هزینه آنها 16 میلیون و 440 هزار تومان بوده است. در سال 1391 میزان متوسط درآمد سالانه به 20 میلیون 905 هزار تومان رسیده و هزینهها نیز 20 میلیون و 971 هزار تومان بوده است. در سال 1392 خانوادهها 27 میلیون و 686 هزار تومان خانوادهها درآمد داشتهاند و هزینه آنها 27 میلیون و 512 هزار تومان بوده است. در سال 1393 شکاف بین هزینه و درآمد خانوار ایجاد شده است. البته در همان زمان، اقتصاددانانی مانند حسین راغفر میگفتند، بخشی از این کسری بودجه به ویژگیهای جامعهشناختی مردم مربوط میشود. آنها ترجیح میدهند میزان درآمدهایشان را کمتر از حد واقعی اعلام کنند و همین مسئله باعث میشود آمارها چندان دقیق نباشند.
به هر حال، همپای آمارهای کاهش تورم، وضعیت بودجه خانوار نشان میدهد سختی معیشت اندکی کاهش یافته است.
از بین رفتن کسری بودجه خانوارها به دلیل رشد درآمدها بیشتر از رقم تورم و رشد هزینهها کمتر از سطح تورم در سال گذشته بوده است. یک دیدگاه، کاهش هزینههای مصرفی را به کاهش رفاه خانوارها مرتبط میداند. دیدگاه دیگر، افزایش سطح درآمد را دلیل کاهش این شکاف عنوان میکند. در مجموع به نظر میرسد چند عامل «پایان کسری بودجه خانوار» را توجیه میکند. نخست تعویق تقاضای مصرفی جامعه به دلیل انتظار حاصل از عملی شدن آثار لغو تحریمهاست.
موضوع دوم تحت تاثیر قرار دادن رکود در هزینههای مصرفی خانوار است و نکته سوم، مثبت شدن نرخ سود واقعی بانکهاست که انگیزه پسانداز خانوار را افزایش میدهد. حال این سوال مهم مطرح است که در سالهای آتی این تعادل در منابع و مصارف خانوارها به چه سمتی خواهد رفت؟ کارشناسان معتقدند تداوم ثبات حاکم بر متغیرهای کلان میتواند موجب حفظ قدرت خرید مصرف کنندگان و در نتیجه پایان کسری بودجه خانوار شود.
خانوادههای ایرانی پولشان را برای چه چیزی خرج میکنند؟
بررسی هزینه سالانه خانوار شهری به تفکیک گروههای مختلف هزینه نشان میدهد مسکن بیشترین میزان هزینه خانوادهها را به خود اختصاص میدهد.
35 درصد از کل بودجه خانوار، صرف مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوختها میشود که هزینه آن نسبت به سال گذشته، 12.4 درصد افزایش یافته است. به طور متوسط خانوادههای ایرانی سال گذشته 12 میلیون و 349 هزار تومان برای مسکن هزینه کردهاند.
بررسی نحوه تصرف مسکن نیز نشان میدهد 65 درصد از خانوارها در مسکن شخصی زندگی میکنند و 25 درصد نیز اجارهنشین هستند، 0.7 درصد در مسکن در برابر خدمت و 9.1 درصد نیز در مسکن رایگان سکونت داشتهاند.
علیاصغر سعیدی درباره آمار تملک مسکن میگوید: «بیش از 65 درصد خانوادهها مالک مسکن شخصی هستند. در سال پیش هم همینطور بود و آمار رو به افزایش است. اما آمارهای دیگر هم این مسئله را نشان میدهد که میزان اجارهبها افزایش پیدا کرده است و سهم خیلی بالایی در بودجه خانوار دارد. علیرغم این که نسبت مسکن شخصی بالای 65 درصد است اما 35 درصد هزینهها صرف مسکن میشود که فشار خیلی زیادی را خانوادهها برای آن تحمل میکنند. باید این طور استنباط کرد که سهم هزینه مسکن برای مستاجران از این میزان هم خیلی بیشتر است. همین مسئله باعث شده سهم مسکن در سبد خانوار به طور میانگین بالا باشد و نابرابری و فشار روی آنها نسبت به اقشار دیگر از نظر تملک مسکن وجود داشته باشد.»
بعد از مسکن، خوراکیها و آشامیدنیها، 23.6 درصد از بودجه خانوار را صرف خود کردهاند. 8 میلیون و 327 هزار تومان از درآمد خانوادهها، سال گذشته برای خورد و خوراک خرج شده است.
در جایگاه سوم نیز حمل و نقل با 3 میلیون و 603 هزار تومان، 10 درصد از کل هزینه خانوادهها را به خود اختصاص داده است. بعد از دخانیات که 0.3 درصد از میانگین هزینههای سالانه برابر با یک میلیون و 118 هزار تومان را به خود اختصاص داده، تحصیل و تفریح و امور فرهنگی پایینترین سهم را در سبد خانوار داشته است.
در سال 1394، خانوادههای ایرانی به طور میانگین سالانه 652 هزار تومان برای تحصیل خرج کردهاند که نسبت به سال پیش از آن، 8.7 درصد نیز افزایش داشته است اما نکته جالب مربوط به تفریح و امور فرهنگی است. خانوادههای ایرانی تنها 2 درصد از هزینه سالانه خود را به تفریح اختصاص میدهند و یعنی 694 هزار تومان از کل درآمدهایشان را. این میزان هزینه نسبت به سال گذشته 10.2 درصد کمتر شده است. در سال 1393 خانوارهای ایرانی 772 هزار تومان به طور متوسط برای تفریح هزینه کرده بودند. بررسی آمارهای سالهای مختلف نشان میدهد طبقه متوسط در ایران بزرگتر شده است.
در سال 1384، 28.8 درصد از خانوارهای شهری اتومبیل شخصی داشتهاند و این رقم در سال 1394 به 46.9 درصد رسیده است. 11 سال پیش، 27.1 درصد از خانوارهای شهری تلفن همراه داشتهاند و حالا تنها 4.7 درصد از آنها این وسیله را ندارند. همچنین 65 درصد از خانوارها صاحب خانه هستند و 25.2 درصد اجاره نشینند. البته در سال 1384، 67.2 درصد از مردم مالک خانه شخصی بودهاند و حالا 2.2 درصد کمتر شده است.
همچنین بیشتر خانوادههای ایرانی برابر با 47.3 درصد، در خانههای سهخوابه زندگی میکنند، 30.2 درصد در خانههای دو خوابه و 14.9 درصد در خانههایی با چهار اتاق ساکن هستند. اقلیت 1.6 درصدی نیز در خانههایی با شش اتاق یا بیشتر سکونت دارند. همه این آمارها نشان میدهد طبقه متوسط در ایران اندازهای بزرگ دارد. اگر چه رکود اقتصادی معیشت خانوارها را تنگ کرده است اما حداقل آمار و ارقام بانک مرکزی این طور نشان میدهد که اوضاع برای اکثریت، چندان سخت و دردناک نیست.
تفاوت در سبک زندگی موجب شده تا هزینههای خالص یک خانوار شهری در استان تهران در خرید پوشاک و کفش و لوازم منزل از سال 1357 تا 1394 تقریبا هفت برابر و در تفریح و امور فرهنگی «یازده برابر» شده است.
گزارشهای جهانی نشان میدهد که تا سال 2050 طبقه متوسط مصرفکننده جهانی رشد محسوسی خواهد داشت و بیش از چهل درصد جمعیتی که امروز اقشار پایین محسوب میشوند به طبقه متوسط تبدیل خواهند شد. در این فهرست ایران نیز جزو اقتصادهای در حال ظهوری خواهد بود که رشد درآمدی بالایی در سطوح پایین طبقاتی خواهد داشت. گزارش دیگر نشان میهد که حجم طبقه متوسط در ایران از 1990 تا 2010 از هجده درصد کل جمعیت به حدود پنجاه درصد افزایش یافته است.
ویژگیهای اجتماعی زندگی ایرانیان
بر اساس این گزارش بعد خانوار در سال گذشته به حدود 3.83 نفر رسیده است.
این مسئله نشاندهنده روندی کاهشی طی سالهای اخیر است. نخستین آمارهای موجود از بودجه خانوار، به سال 1371 مربوط میشود که بعد خانوار در آن سال به میزان 4.93 نفر گزارش شده بود. در سال 1371 به طور متوسط هر خانوار ایرانی حدود 4.9 نفر عضو داشت در حالی که در سال گذشته، هر خانوار کشور کمتر از 3.4 نفر عضو داشته است. تعداد متوسط اعضای هر خانوار شهری در کشور در سال 1381 به میزان 4.4 نفر و در سال 1391 تقریبا به میزان 3.5 نفر برآورد شده است.
جمعیت خانوارهای کشور به سمت «پیر» شدن حرکت کرده است و گروههای سنی جوان، سهم کمتری از کل خانوارها را تشکیل داده است. طبق این آمارها در سال گذشته حدود 25 درصد از ترکیب خانوارها در کشور را جمعیت بالای 50 سال تشکیل داده است. در سال 1371 گروه سنی پیر (بالای 50 سال) تنها حدود 12 درصد از کل جمعیت را به خود اختصاص داده بود. سهم بالای 50 سالهها از جمعیت در سال 1381 به حدود 15 درصد و در سال 1391 به حدود 20 درصد رسیده بود.
ایران از نظر ساختار سنی جمعیت، در شرایطی قرار گرفته که جمعیتشناسان آن را با عبارت «پنجره جمعیتی» تبیین میکنند. ایران از سال 1385 در این وضعیت قرار گرفته که از عنوان «هدیه جمعیتی» نیز برای آن استفاده میشود. این شرایط تا سال 1430 طول میکشد. در این دوران نسبت جمعیت در سنین فعالیت افزایش یافته و به حداکثر خود یعنی بالای 70 درصد میرسد.
رسول صادقی، عضو هیات علمی جمعیتشناسی دانشگاه تهران در این باره میگوید: «البته فواید این وضعیت به طور اتوماتیک عمل نمیکند و بهرهبرداری از آن نیازمند بسترهای مناسب اقتصادی، اجتماعی، سیاستی و نهادی است. دو تجربه متفاوت معجزه اقتصادی آسیای جنوب شرقی و فاجعه اقتصادی آمریکای لاتین دال بر این وضعیت است که این دوره به شدت نیازمند سیاستگذاری و فراهم کردن شرایط مناسب است. به طور کلی، فرصتها و چالشهای جمعیتی پیش روی در کشور بیشتر به این وضعیت برمیگردد که اگر روندهای جدید تغییرات ساختار سنی جمعیت و پنجره به درستی مدیریت شود و سیاستهای مناسب و موثر اتخاذ شود، میتوان زمینه بهرهبرداری از پنجره جمعیتی فرصت را فراهم آورد و ابعاد مختلف توسعه را بهبود بخشید. اما در مقابل اگر بد و ضعیف مدیریت شود نه تنها این فرصت از دست خواهد رفت که با روی دیگر سکه یعنی تهدیدها، چالشها و مسائل آن روبهرو خواهیم شد.»
خانوادههای ایرانی کمتر به تفریح و امور فرهنگی میپردازند؟
در سال 84 تفریح و امور فرهنگی 201 هزار تومان برابر با 3.2 درصد از کل هزینههای خانوار را به خود اختصاص میداد.
در سال 1385 نیز خانوارها 214 هزار تومان از بودجه سالانه خود را صرف تفریح میکردند که برابر با 3 درصد از کل بودجه بود. اما بعد از آن با ادامه شیب کاهشی، این میزان به کمتر از 3 درصد از سبد خانوار رسید. در سال 1394 سهم تفریح در بودجه خانوار به 2 درصد رسید و هزینهای که به آن اختصاص میدادند، نسبت به سال پیش از آن 10 درصد کاهش یافت. بانک مرکزی هنوز جزئیات مربوط به بودجه خانوار و وضعیت دهکهای مختلف را در سال 1394 منتشر نکرده است اما بررسی گزارش سال 1393 نشان میدهد هزینه تفریح و امور فرهنگی در سبد مصرفی خانوارها تا دهک دهم 750 هزار تومان بوده است وبعد از آن در دهک هشتم به 974 هزار تومان میرسد.
دهک دهمیها نیز که اوقات تفریحشان را در مگامالهای شمال شهر میگذرانند دو میلیون و 800 هزار تومان در سال 1393 برای تفریح و امور فرهنگی و دو میلیون و 599 هزار تومان برای رستوران و هتل خرج کردهاند. هزینه پوشاک نیز در دهک هفتم یک میلیون و 524 هزار تومان و در سبد مصرفی دهک دهم، 5 میلیون و 146 هزار تومان بوده است. البته این ارقام به صورت میانگین است و نقاط شهری کل کشور را دربرمیگیرد. بر اساس بررسیهای میدانی در مراکز خرید شمال تهران ارقامی که برای مخارج تفریحی کل سال مرفهترین قشر شهرنشین اعلام شده است، تنها در یک روز گردش لاکچریهای شمال شهری در پالادیوم و سام سنتر خرج میشود.
علیاصغر سعیدی، مدیرگروه برنامهریزی و رفاه اجتماعی دانشگاه تهران دراینباره به «صدا» توضیح میدهد: «در مورد مدیریت بودجه خانوار نکات خیلی مهمی وجود دارد. دلیل کاهش تفریح و امور فرهنگی به 10 درصد لزوما ناشی از این نیست که تفریح کاهش پیدا کرده است. بلکه معنایش این است که تفریحهای پر خرج و پر هزینه کاهش پیدا کردهاند و امکان دارد که مردم به سمت تفریحات کمخرجی مانند استفاده از ماهوارهها و دنیای مجازی رفته باشند. به نظر من این مسئله محتملتر است. به این نکته هم نگاه کنید که هزینه رستوران و هتل هم افزایش پیدا کرده است. باید در آمارهای بانک مرکزی به درستی روشن شود که تفریح و امور فرهنگی چه مواردی را دربرمیگیرد. من استنباط میکنم این مسئله بیشتر به مدیریت خانوارها برمیگردد.»
در سال 1393، هزینه خانوارهای شهری 2.1 درصد از کل هزینه خود را برابر با 655 هزار تومان صرف رستوران و هتل کرده بودند. درصد توزیع آن درسال 1394 در سبد بودجه خانوار به همان اندازه 2.1 درصد باقی مانده اما هزینه اختصاص داده شده به رستوران و هتل به 740 هزار تومان رسیده و 13 درصد بیشتر شده است.
سعیدی با فرض دیگری در تفسیر این آمارها و خوانش زندگی اجتماعی ایرانیان میگوید: «اگر کاهش هزینههای تفریح و امور فرهنگی را ناشی از مدیریت خانوار نگیریم، این طور تلقی نکنیم که سمت تفریحات کم هزینه رفتهاند و بپذیریم که تحت فشار این تفریح را کم کردهاند، باید نشانههای دیگری را جستوجو کنیم. طبقه متوسط در قشرهای مختلف تقریبا به هم نزدیک شدهاند و نسبت هزینههای غیرخوراکی بین گروههای مختلف یکسانتر شده است. بر همین اساس آنها مجبورند که تفریحشان را یکسان کنند. این مسئله شاید در کنار بقیه آمارهایی که دولت در گزارشها و جلسات مختلف کارشناسی ارائه کرده، همپوشانی دهکهای درآمدی را نشان دهد. البته این مسئله نشان خوبی از این که طبقه متوسط در حال بزرگ شدن و مشخص کردن مرزهاست، نیست. نشان از این است که طبقه متوسط در حال کوچک شدن است.»
این جامعهشناس با توضیح کوچک شدن طبقه متوسط ادامه میدهد: «کوچک شدن را بیشتر به این معنی میگیرم که مرزهای طبقات به هم نزدیک میشود. در چنین شرایطی اگر دولت برنامه حذف یارانهها را پیش ببرد، این طبقه کوچکتر هم خواهد شد. جدا از موانع سیاسی برای حذف یارانهها، طبقه اجتماعی و سبک زندگی آنها نیز یک مانع است. به خاطر همپوشانی زیاد دهکها با حذف یارانهها، دهکهای درآمدی بالا به دهک درآمدی پایین میرسند. این باعث نابرابرتر شدن است. مگر این که دولت مکانیزم پویایی در نظر بگیرد. در کشورهای غربی از همه افرادی که یارانهشان قطع میشود، اظهارنامه دریافت میکنند. اگر آنها به طبقات پایینتر رسیده بودند، یارانهشان مجدد وصل میشود.»
استاد جامعهشناسی اقتصادی دانشگاه تهران، از قانون «اینگل» صحبت میکند و در توضیح آن میگوید: «قانونی به نام اینگل در اقتصاد وجود دارد. در آن میگویند نسبت هزینههای غیرخوارکی به خوراکی بر اساس دهکهای درآمدی تغییر پیدا میکند. بر اساس این قانون، بر اساس انگیزههای افراد ممکن است افراد برای تفریح و تحصیل و بهداشت با افزایش انتظارات علیرغم این که در دهکهای پایین هستند، بیشتر هزینه کنند. یعنی خانواده کمدرآمد به خاطر این که انتظارات بیشتری از امور فرهنگی دارد بیشتر برای تفریح هزینه کند. بیشتر جامعهشناسان میگویند در بین خانوادههای ایرانی نیز این مسئله بسیار گسترش پیدا کرده و طبقه فرهنگی جدید در حال شکلگیری است.»
او ادامه می دهد: «ممکن است فشارهای اقتصادی باعث شده باشد بعضی از این خانوادهها هزینههای تفریحیشان را کاهش دهند و این یکی از محتملترین سناریوهاست. وقتی یک خانواده نتواند تفریح مورد درخواستش را انجام دهد و با فشار درآمدی آن را حذف کند، به فقر مضاعف میرسد جامعهشناسان به این مسئله فقر مضاعف میگویند؛ چرا که به جز فقر اقتصادی، فقر اجتماعی و فرهنگی را هم به دنبال خواهد داشت. به تعبیر دیگر خرید ویترینی شکل میگیرد. خانوادهها چیزهایی را میبینند و نمیتوانند بخرند. این مسلئه خیلی فرق دارد با خانوادههایی که از نظر درآمدی در جایگاهی قرار گرفتهاند که حتی انتظار تفریح هم ندارند.»
سایر آمارها نیز کم بودن سهم تفریح را در سبد هزینه خانوار تایید میکند. آخرین بررسی مرکز آمار ایران نشان میدهد 54 درصد خانوارهای ایرانی در تابستان به سفر میروند و 46 درصد از آنها در این فصل به سفر نمیروند. همچنین تعداد سفرهای خارجی خانوادههای ایرانی در فصل تابستان سالهای قبل تنها 0.83 درصد بوده است. خانوادههای ایرانی کمتر با تور سفر کردهاند و عمده هدف آنها برای سفر گردش، دیدار بستگان و زیارت بوده است. بیشتر خانوادهها حدود 70 درصد در سفرهایشان اقامت در خانه آشنایان و بستگان را داشتهاند و اقامت در اقامتگاههای عمومی و اجارهای آمار کمتری را دارد.