عصر بازار

رییس پژوهشکده پولی و بانکی از استراتژی برندینگ بانک ملت در زمان مدیریت خود می‌گوید

دیواندری:برند با خلق ارزش‌ها شکل می‌گیرد نه با ظاهرآرایی

عصر اعتبار- برند شدن و برندسازی از جمله موضوعاتی است که در ایران به ویژه در نظام بانکی کمتر به آن توجه شده و اغلب بانک‌ها برند شدن را صرفاً به تبلیغات زیاد و یا سابقه طولانی حضور در بازار نسبت می‌دهند.

دیواندری:برند با خلق ارزش‌ها شکل می‌گیرد نه با ظاهرآرایی
نسخه قابل چاپ
دوشنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۶:۰۰

    به گزارش پایگاه خبری «عصر اعتبار»، امروز در جامعه بررسی جایگاه ذهنی و تصویری برند یکی از اصلی‌ترین پژوهش‌هایی است که سازمان‌ها و شرکت‌ها انجام داده و نتایج آن را در استراتژی‌ها و برنامه‌های سالیانه خود لحاظ می‌کنند. اما یک شرکت برای اینکه از جایگاه ذهنی و عاطفی مطلوبی در بین جامعه برخوردار شود باید چه مسیری را طی کند؟ چه رابطه‌ای بین حک شدن نشان تجاری یک شرکت در ذهن مخاطبان با ادراک و رفتار آنها در قبال محصولات و خدمات وجود دارد؟ آیا در ایران شرکت‌ها برای ساختن یک نشان معتبر به صورت علمی عمل می‌کنند؟
    برای یافتن پاسخ‌ این سوال‌ها، مرور یک تجربه که یادگیری از آن می‌تواند مسیری آزموده‎شده و موفق را پیش روی هر شرکتی بگذارد، گفت‌وگویی با دکتر علی دیواندری ـ رییس پژوهشکده پولی و بانکی و مدیرعامل سالهای پیش بانک ملت ـ انجام داده‌ایم. او در این مصاحبه ضمن مرور برنامه مفصلی که در بانک ملت طی یک دهه گذشته در زمینه برند‌سازی انجام شده راهکارهایی عملی برای تقویب یک برند تجاری حتی برند شناخته شده ارائه می‌کند.

    آقای دکتر دیواندری بانک ملت این روزها از منظر دیدگاه متخصصان و کارشناسان، بانکی متحول شده نسبت به گذشته است و توانسته در جامعه و در بین مشتریان نظام بانکی جایگاه مطلوبی داشته باشد. در این بین اغلب همه بر این عقیده‌اند که بانکی که الان دیده می‌شود ماحصل زحمات و تلاش‌های شما و تیم متخصص‌تان بوده است، لطفا بفرمایید که چه اتفاقی افتاد که نشان این بانک اکنون به گونه دیگری در اذهان نقش بسته است؟
    ضمن عرض سلام لازم می دانم قبل از آغاز سخن از دست اندرکاران این نشریه بابت پرداختن به این موضوع تشکر کنم ، براساس دیدگاه ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری، قدرت واقعی برند در ذهن و روح مشتریان نهفته است،  نه در مظاهر بیرونی مثل لوگو، لوگوتایپ؛ این عناصر صرفاً بخشی از مجموعه کل نقاط تماس برند با مشتری را تشکیل می دهند که در تلاشند، به صورت یکپارچه مجموعه‌ای از تداعیات و ذهنیتهای مطلوب، قدرتمند و منحصر به فرد را در ذهن به یک شرکت یا سازمان مرتبط سازند. از اینرو باید به این نکته توجه داشت که برند فقط به مظاهر بیرونی محدود نمی‌شود و خلق یک برند قدرتمند تنها از طریق عناصر هویت دیداری میسر نخواهد بود. آنچه که یک برند قدرتمند را ایجاد کرده و آنرا در اذهان از سایر برندهای رقیب متمایز می سازد، مجموعه ای از ذهنیت‌ها و تجربه‌های ملموس و ناملموس حاصل از تعامل مشتری با تک تک نقاط تماس های برند، اعم از محصولات و خدمات، فرآیندهای کاری، مدل کسب و کار و کل جریان خلق ارزش می باشد که در داخل شرکت در ارتباط با مشتریان ایجاد می شود. بنابراین اگر این طیف گسترده تجارب ناشی از کلیه نقاط تماس با مشتری توسط سیستمی یکپارچه مدیریت نشود، مظاهر بیرونی برند و هویت دیداری آن نمی‌تواند به تنهایی کاری از پیش ببرند. در واقع لوگو و ظاهر شرط لازم است اما کافی نیست. زمانی برند یک  شرکت محبوب شده و یا دیده می‌شود که خدمات و محصولات آن با دیگر ارزش‌های سازمان هماهنگ و هم سطح و در یک سیستم  یکپارچه ارائه شوند و در نهایت، عناصر دیداری وارد عمل شده و این ارزش‌ها را برای مشتری بازنمایی کنند. این موضوع در بانک ملت مصداق داشت. ما به طور طبیعی می‌توانستیم در سال اول ورود به این بانک با صرف هزینه‌ای اقدام به بازتعریف و تغییر عناصر ظاهری برند، همانند نمای داخلی و بیرونی شعب، تابلوها و هزاران عنصر ظاهری دیگر که در آن زمان مستهلک نیز شده بودند، کنیم، اما این کار را انجام ندادیم.

    یعنی پیش از اینکه درباره ظاهر بانک تصمیمی بگیرید اقدامات دیگری انجام شد؟
    بله! تغییر موضع و جایگاه برند بانک ملت در اذهان به یکباره و صرفا به واسطه تغییرات ظاهری که در حال حاضر به این شکل در بانک ملت می‌بیند صورت نگرفته است. بلکه بانک برای یک جایگاه سازی واقعی به طور طبیعی آمادگی‌های بسیاری نیاز داشت. زمانی که وارد بانک ملت شدم این بانک دولتی بود و به مدت چهار سال نیز بعد از ورود من این بانک برهمین اساس اداره شد. اما در این مدت تا قبل از خصوصی‌سازی با همراهی مدیران و کارکنان بر روی تغییرات بنیادی در بانک برنامه‌ریزی و به مرحله اجرا در آمدن آن تلاش شد؛ به طوری که موضوعاتی چون مشتری مداری واقعی و بهبود الگوی رفتار با مشتریان، به عنوان یکی از کلیدی‌ترین نقاط تماس برند، در اولویت قرار گرفت. در آن زمان، تبلور این تغییرات بنیادی برنامه‌ریزی شده در قالب تعهدات کلیدی مانند «ادب»، «دقت»، «سرعت»، به عنوان جوهره  و سه کلید واژه «مدرن» ، «صمیمی»  و "حرفه ای " هویت بسط داده شده بانک را شکل داد و برآن شدیم تا کلیه فعالیتهای تأثیرگذار بر ذهنیتهای مشتریان از برند بانک ملت، اعم از محصولات، خدمات، فرآیندهای کاری، کارکنان شعب و کلیه عناصر برند را همسو با این  تعهدات هدایت کنیم.  در این حال از ایجاد برند داخلی و درونی‌سازی این تعهدات در روح و جان کارکنان در کلیه بخشهای بانک غافل نشده و با بکارگیری بسیاری از ابزارهای نهادینه‌سازی و برندگزاری داخلی، کارکنان را آموزش دادیم تا نسبت به ارزشی که برای مشتری خلق می‌کنند، درک روشن و واضحی داشته باشند و ارائه آنها به مشتری را در کلیه اقدامات روزانه خود لحاظ بدارند.
    ما تعهدات گذشته را برای خود چیزی فراتر از صرفاً رفتارها و شعارهای ظاهری تعریف کرده و موفق شدیم ضمن بهبود فرآیندهای کاری با هدف ارائه خدمات بروز به مشتریان، ساختار بانکداری الکترونیکی را طراحی و آماده‌سازی کنیم تا بانک ملت بتواند خدمات و سرویس های متنوع و نوینی به مشتریان خود ارائه نموده و احترام، دقیق بودن و سرعت را به معنای واقعی برای گروه‌های مختلف مشتریان بازنمایی کند.
    همان‌گونه که می دانید صنعت بانکداری با IT زنده است اگر مشکلی در این زمینه اتفاق بیفتد به طور یقین همه چیز از بین خواهد رفت، پس نیاز بود در جهت توسعه بانکداری الکترونیک  نسبت به زیرساخت‌های IT حساسیت و توجه بیشتری شود که البته در ان دوره مورد توجه جدی  نیز قرار گرفت.، به همین منظور زیرساخت‌ها از جمله سایت‌های پشتیبان و میرر در بانک ملت با سرمایه گذاری  بالایی در چهار سالی که هنوز وارد بورس نشده بود، آماده‌سازی شدند.

    یعنی این اقدامات با این نیت که قرار است بانک بزودی خصوصی شود، انجام شد؟
    درست است که وضعیت مالکیت شرکت خود نقطه تماسی است که بر ذهنیت‌ها و ارزش ویژه برند، چه به صورت مطلوب و چه به صورت نامطلوب تأثیرگذار است، اما اگر بانک ملت خصوصی هم نمی‌شد این کارها جزو برنامه‌های بانک بود و باید انجام می شد. چراکه یک برنامه یکپارچه و منسجمی داشتیم که باید این برنامه‌ریزی ها در زمان تعیین شده انجام می‌شود.

    پس تصادفی نبود؟
    تمام کارها و اقداماتی که انجام شد بر اساس یک استراتژی و برنامه ریزی از قبل تعیین شده بود و به هیچ عنوان تصادفی نبود و همانطور که بیان کردم، همه آنها در این راستا بودند که تعهدات مورد هدف بانک را به گونه‌ای یکپارچه و واقعی به مشتریان ارائه دهند. از زمانی که بحث خصوصی‌سازی بانک ملت مطرح شد، سرمایه گذاری در زمینه تغییر ظاهر شعب، تابلوها و عناصر دیداری برند را متوقف کردیم تا هم زمان با خصوصی سازی بانک و اجرایی شدن پروژه‌ها، اقدامات ارزش آفرین و تغییرات انجام شده  در یک کلام تعهدات برند را بتوانیم با یک پیام قوی به اطلاع جامعه و مشتریان خود برسانیم. هرچند بخشی از این پیام با تغییر مالکیت صورت می گرفت اما کافی نبود و به پیام جدید و قوی تری نیاز داشت. برهمین اساس زمان‌بندی معرفی لوگو جدید بانک را به زمان خصوصی شدن آن موکول کردیم. باید به این نکته اشاره کنم ظاهر بانک‌ در آن زمان خیلی خوب نبود و از یکپارچگی هویت بخشی برخوردار نبود. اما چون برنامه داشتیم تا برند بانک را به صورتی واقعی، و بدور از ظاهرسازی نمادین و غیرواقعی ارتقاء دهیم، در آن زمان در ظواهر بیرونی و عناصر دیداری تغییری انجام ندادیم. ضمن انجام مطالعات و تحقیقات گوناگون در خصوص استراتژی، جوهره، شخصیت و هویت بسط داده شده برند، از هنرمندان تقاضا کردیم  بر روی آرم و لوگوی بانک کار کنند. سپس طرح ها و نمونه های اولیه در کارگروه‌های تخصصی که بنده هم در آنها حضور داشتم با ایده ها و نظرات مختلف تلفیق می‌شد و به تدریج با تغییراتی که باید انجام می شد به طرحی که می خواستیم نزدیک شدیم.

    با توجه به متوقف کردن برخی برنامه‌ها به ویژه تعمیر یا تعویض تابلوها آیا تحت فشار نبودید؟
    چرا! از سوی همکاران و مشتریان تحت فشار بودیم اما با توجه به اینکه خدمات بانک جذابیت لازم را  پیدا کرده و توانسته بودند بخش اعظمی از تعهدات برند را ارائه نموده و انتظارات را پوشش دهد موضوع تغییر تابلو و حتی ظاهر بانک در اولویت کمتری قرار گرفته بود. کسانی هم که اعتراض می‌کردند، خیلی راحت نسبت به توانایی سایر اقدامات و فعالیت‌ها بانک در راستای برندسازی توجیه می‌شدند. زمانی که سهام بانک وارد بورس شد، پروژه برندینگ هم به پختگی لازم رسیده و طرح ها و فکرها آماده بود و هم زمان با اینکه بانک در جرگه بانک های خصوصی قرار گرفت پروژه هم اجرایی شد و در مدت کوتاهی چهره بانک تغییر کرد، ابتدا با تغییر تابلوها و بعد با نمای شعب و در نهایت انعکاس یکپارچه آن در کلیه ابزارهای دیداری مثل وب سایت، فرمها، دفترچه‌ها، رسانه‌های تبلیغاتی چاپی و صدها ابزار دیگر به تدریج کل تغییرات صورت گرفت.

    یکی از اتفاق‌های قابل توجه در آن برهه تغییر رنگ لوگو بانک ملت از آبی به قرمز بود که حتی بعضا آن را به علاقه‌مندی‌های ورزشی شما و مدیران بانک نسبت می‌دادند، ماجرای تغییر رنگ چه بود؟
    تغییر رنگ نشاندهنده  هیچ ارتباطی به گرایش‌های ورزشی من و سایر مدیران  یا علاقه‌مندی مشتریان نداشت. بلکه این رنگ از سوی هنرمندان و با لحاظ اصول روانشناسی رنگ، متناسب با جوهره برند و هویت بسط داده شده برند ما انتخاب شده بود. ما به دنبال رنگی بودیم که نشان دهد بانک ملت یک بانک  مدرن، حرفه ای است. چرا که در ارتباط با مشتریان در زمینه زیرساخت‌های IT و توسعه بانکداری الکترونیکی فعالیت ها و کارهای بسیاری انجام شده بود. از سوی دیگر برای اینکه صمیمیت این بانک با مشتریان و مردم، به عنوان یکی از ابعاد هویت بسط داده شده و جنبه  احساسی و عاطفی برند را نشان دهیم با انتخاب هنرمندان  رنگ قرمز مناسب تر تشخیص داده شد. چون قرمز رنگ گرم است و احساسی که می خواستیم به مشتریان و مردم جامعه نشان دهیم را بهتر و قوی تر منتقل می کرد.

    به همین ترتیب بود که نشان بانک هم تغییر کرد؟
    کلیت نشان بانک ملت، با استراتژی برند ترسیم شده سازگار بوده و مطابق با تحقیقات میدانی، از سطح آگاهی از برند (Brand Awareness) و تشخیص برند (Brand Recognition) بالایی برخوردار بود. ، لذا کلیات آن بدون تغییر بنیادین نگهداشته شد اما در جزئیات آن اشکالاتی مشاهده می شد. به طور مثال در وسط لوگو، یک دایره ای بود و داخل آن کوچک نوشته شده بود بانک ملت که خوانا نبود و از نظر گرافیکی یک ضعف به حساب می آمد. باید لوگوی بانک به گونه ای می بود که هم نماد پول، سکه و نماد دستانی که آن را محافظت می‌کند، باشد. برای اعمال این تغییرات باید بر روی  ترسیم هندسی لوگو کارهایی صورت می گرفت. تیمی که عهده دار این بخش از پروژه بود، توانستند ضعف های اجرایی لوگو را برطرف کند. در خصوص شکل نوشتاری نام بانک، دیگر نمی توانستیم از خط نستعلیق استفاده کنیم هر چند نستعلیق خط خوبی است اما با جوهره و هویت برندی که برای بانک برنامه‌ریزی شده بود، بعنوان بانکی مدرن، دقیق و مبتنی بر ابزارهای روز دنیا، این خط سازگار نبود و نوعی اصالت و کهن بودن در این خط نهفته است و ما را از فضای مد نظر دور می کرد. هنرمندان حاضر در پروژه با تلاشهای خود توانستند خطی طراحی کنند که همه این اهداف را محقق کند به طوری که خط طراحی شده  مختص بانک بود و در زمان خود کار جدیدی محسوب می‌شد. حتی بعدها برخی از بانک ها از آن الگوبرداری کردند.
    این تغییرات به صورت یکپارچه در سایر عناصر برند نیز نمایان شد. یکی از این عناصر شعار جدید بانک بود. در راستا، و بعد از انجام تغییرات بنیادی و دیداری، تحقیقی انجام شد تا اثربخشی جهتگیری بانک یکبار دیگر مورد ارزیابی قرار گیرد. با لحاظ تأثیرگذاری برند در بلند مدت بر بازار و جامعه، اینبار تحقیق را بر بخش بازار جوانان، تحت عنوان «تصمیم‌گیران اقتصادی آینده» متمرکز کردیم.  چرا که خوب می دانستیم اگر برند بانک هم اکنون نتواند با این تصمیم‌گیران آتی جامعه ارتباط برقرار کند، ارزش برند در بلند مدت به خطر خواهد افتاد. بررسی‌ها در آن زمان دو صورت مسأله متناقص را نمایان کرد. اول اینکه برندها بانک‌ها در ذهن این مخاطبان در سه چارچوب رقابتی مرجع (Competitive Frame of Reference) با عناوین مورد استفاده توسط خود آنها به صورت «بانکهای بزرگ یا دولتی»، «بانکهای خصوصی» و «بانکهای تازه تأسیس» نقش بسته و برندهای هر طبقه با یکدیگر در ناخودآگاه مورد مقایسه قرار گرفت و ویژگی‌هایی چه بصورت درست و چه به صورت ناصحیح به برندهای هر طبقه نسبت داده می شود. برند علیرغم خصوص شدن بانک ملت، این برند در طبقه ذهنی بانکهای بزگر یا دولتی بود و برخی از تداعیات نسبت داده شده به این طبقه، متناقص با استراتژی برند ما بود. از طرفی دیگر، صورت مسأله دوم این بود که تلاش برای تغییر طبقه چارچوب رقابتی مرجع و خروج از طبقه ذهنی بانکها بزرگ برای بانک ملت استراتژی مناسبی محسوب نمی شد. لذا ما می‌بایست با حفظ ویژگی‌های مطلوب بانک‌ها بزرگ، خودمان را نیز از سایر بانک‌ها مشابه متمایز می کردیم. نتایج تحقیقات که عمدتاً به صورت مصاحبه‌های فرد به فرد عمیق و گروه کانون برگزار شده بود آشکار کرد که تأکید بر مقوله «تغییر» و «پویایی» در آن زمان، تنها راه حل این دو مسأله به طور همزمان و متمایز سازی بانک ملت از سایر بانکهای هم طبقه مثل بانک ملی، سپه، کشاورزی و ... و نیز استمرار بر جهتگیری کلان برند آن بود. از اینرو با بهره‌گیری از نظر کارشناسان مختلف و تحقیقات مختلف، از شعار «تغییر را احساس کنیم» رو نمایی کردیم. شعاری که در آن زمان تنها برای بانک ملت باورپذیر بوده و پیش از آن بخشهای مختلف بازار نمودهایی از آنرا چه در قالب محصولات و خدمات، و چه در قالب عناصر دیداری تجربه کرده بودند. همچنین بکارگیری فعل به صورت شخص اول جمع «کنیم» نیز تلاشی بود برای القاء حس صمیمیت و تأکید مجدد بر تلاش مستمر بانک بر درک ضرورت حفظ پویایی در رابطه با جنبه های مختلف بانکداری.

    یک تغییر مشهود دیگر انتخاب حروف کوچک انگلیسی برای لوگوتایپ بود که مرسوم نبود، این امر از کجا نشات گرفت؟
    زمانی که حروف بانک و ملت در لوگوتایپ با حروف کوچک نوشته شدند برخی بر این باور بودند که زبان ما خوب نیست و نمی دانیم که باید این کلمات با حروف بزرگ نوشته شوند! اما این گونه نبود بلکه این کار نیز با تحقیق و برنامه و سازگار با جوهره و هویت برند ما صورت گرفت. در این زمینه مقالات بسیاری مورد مطالعه قرار گرفت به طوری که در برخی از مقالات بازاریابی این گونه آمده بود که حروف بزرگ انگلیسی برای ارتباط با مشتری یک مانع ایجاد می کند. این حروف وقتی کوچک اند مهربان تر و صمیمی تر هستند اما ما در بانک و تیم طراحی بر این مقالات بسنده نکردند و با بررسی‌هایی که صورت دادند متوجه شدند در دنیا بانک ها و برندهای مطرحی زیادی هستند که نام بانک آنها با حروف کوچک نوشته شده و این نشان می داد می توان با این حروف نوشت. با تمام این تفاسیر باید اشاره کرد رنگ و حروف توانست به صمیمی بودن این بانک کمک کند.

    در سال های گذشته شاهد این بودیم برخی از بانک ها برند خود را تغییر دادند اما موفق نبودند علت را در چه می بیند؟
    باید توجه داشت هویت شرکتی یک موضوع یکپارچه است. زمانی که برند جدید بانک ملت رونمایی شد همه دست به دست هم دادند و ارزش جدیدی برای بانک خلق کردند، یعنی این لوگو به تنهایی این قدرت تغییرات را نداشت. اینکه برخی از بانک ها این کار را کردند و موفق نبودند به این دلیل است که فقط ظاهرسازی کردند و این ظاهر سازی به تنهایی کافی نیست. لوگو تایپ و خود لوگو بخشی از پروژه برندینگ است. برند در واقع با ارائه خدمات و زیرساخت‌های خوب و با ارزش های مطلوبی که به بازار ارائه می دهد و مهمتر از آن در صنایع خدماتی، با فرهنگ نیروی انسانی است که ساخته می شود.

    یک برند تا چه میزان می تواند برای جذب یک مشتری مهم باشد؟
    آشکار است بخشهای مختلف بازار، در تصمیمات و رفتارهای خود در قبال برندهای مختلف، معیارهای گوناگونی را لحاظ می کنند و شدت تأثیرگذاری هر یک از معیارها، برای آنها متفاوت می باشد. همچنین همه این معیارها صرفاً به صورت آگاهانه بر تصمیمات مشتریان تأثیرگذار نیستند. بلکه تحقیقات مختلف و محققات گوناگون نشان داده‌اند که چه بسا بخش اعظمی از رفتارهای مشتریان نشأت گرفته از ذهن ناخودآگاه آنها بوده و برند نقش تأثیرگذاری در این رابطه ایفا می کند. اما به طور ساده با توجه به تأثیر برند به عنوان یک متغیر، می‌توان بیان داشت که اصولاً با دو دسته افراد در برخورد با برند مواجه هستیم؛ دسته اول مشتریانی هستند که خیلی برند، حداقل در سطح خودآگاه برای آنها مهم نیست و خدمات و مزیت‌های ملموسی و کارکردی که از سوی بانک ارائه می شود برای آنها از اهمیت بیشتری برخوردار است و آنها به برند یا آرم بانک که خوب یا بد یا با حروف کوچک یا بزرگ نوشته شده است دقت نمی کنند و فقط مجذوب خدماتی که از سوی بانک به آنها ارائه می شود، هستند. در این حالت مشتریان تلاش دارند که به طور منطقی‌تر، بانکها را ارزیابی کرده و کمتر درگیری مزیتهای احساسی برندها شوند. لذا در اینجا برندسازی مبتنی بر مزیتهای کارکردی جوابگو بوده و ذهنیت‌های برند ناشی از نقاط تماسی چون خدمات، فرآیندها و مدل کسب و کار بانک جذب کننده این مشتریان نسبت به برند می باشد. بنابراین برند همچنان دارای اهمیت بوده، اما ارزش‌هایی که به طور واقعی و نه ذهنی دریافت می کنند، از درجه اهمیت بالاتری برخوردار می باشد.
    دسته دوم افرادی هستند که احساسی‌تر تصمیم گرفته و مزیت‌های احساسی یا سمبلیک، تأثیر بیشتری در گرایش خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه آنها نسبت به برندها دارد. شاید بتوان گفت اینها همانند افرادی از جامعه اند که در خیابان راه می روند و تابلو را می بینند و اگر لوگو و عناصر دیداری با دقت و برنامه ریزی طراحی شده باشد به طور یقین می تواند حس صمیمیت را به آن منتقل کند و این حس مثبت و صمیمی بعدها این افراد را تبدیل به مشتریان بانک خواهد کرد.

    با توجه به اینکه جنابعالی در حال حاضر رییس پژوهشکده پولی بانکی هستید و یک تجربه موفق در زمینه برند داشته اید توصیه شما به بانک ها چیست آیا این موضوع را جدی بگیرند؟
    باید به این نکته اشاره کرد که از نظر برندینگ در کشور وضع خوبی نداریم و اینکه شرکت ها و سازمان ها بتوانند به این موضوع به صورت یکپارچه و در همه ابعاد توجه کنند وجود ندارد و اگر هم هست  تعداد آنها زیاد نیست و به تعداد انگشتان دست هم  نمی رسد. در بانک های بزرگ کشور فقط  بانک سامان را داریم که تقریبا این کار را انجام داده و موفق هم بوده است؛  بانک های کوچک هستند که  کارهایی در این زمینه انجام داده اند اما آنها نیز به چشم نمی آیند. باید به این نکته توجه داشت برندینگ برای بانک مهم است
    اما برند به تنهایی موفق نخواهد بود؛ زمانی برند را طراحی می کنیم باید استراتژی ها و زیر ساخت های بانک در زمینه های ارتباط با مشتری و مشتری مداری، مدرن و صمیمی بودن در برند دیده شود اگر اینگونه نباشد این برند موفق نخواهد بود و بعد از مدتی برای بانک نیز ضد تبلیغ خواهد بود. ما در مقطعی قرار داریم که با مشتریان بسیار و بسیار فهیم، دانا و باهوش طرف بوده و بانک ها باید روی یکپارچگی بسیار دقت کنند چرا که نظم، هماهنگی و یکپارچگی یک ارزش جدیدی تولید کرده و این  ارزش باعث می شود مشتری به سمت بانک حرکت کند.

    برچسب ها
    پورسعید خلیلی