عصر اعتبار- سالهاست سه کلمه کیفیت و بهرهوری و برند را در موضوعات مرتبط با مدیریت میبینیم و میخوانیم و میشنویم؛ مفاهیمی که هر چند به نظر ساده و قابل درک هستند ولی هنوز نمی توانیم به صورت شفاف این سه مفهوم را درک کنیم و به کار گیریم.
به گزارش پایگاه خبری«عصر اعتبار»، ارتباط بین این مفاهیم در ادبیات مدیریت به صورتهای مختلفی ارایه شده است، شاید بتوان این ارتباط را بدین گونه مشخص کرد که کیفیت یک رویکرد توانمند ساز و بهرهوری یک نتیجه اقتصادی به دست آمده از آن است در حالی که برند سازی هر دو عامل را تحریک میکند و میتوان آنرا مشوق هر دو دانست، در نگاه فرآیندی کیفیت در ورودیها، فرآیند و خروجیها منعکس میشود، اگر رضایت و شعف مشتریان ناشی از برآورده شدن انتظارات و خواستههایشان را کیفیت بنامیم، مشتریان داخلی سازمان و مشتریان بیرونی آن و در نهایت جامعه باید این رضایت و شعف را درک و بپذیرند، حاصل این موضوع در توسعه پایدار بازار و کارکنان رخ مینماید که منجر به تولید ارزش افزوده و در نهایت رضایت و شعف سهامداران میگردد.
از سوی دیگر ارزش افزوده تولید شده نسبت به منابعی که صرف شده است نشانگر بهرهوری سازمان است که سالها در کشور مترادف استفاده بهتر از منابع و دقت هر چه بیشتر در مصرف منابع بوده است، حال آنکه تمرکز بر افزایش صورت این کسر یعنی ارزش افزوده بهترین راه افزایش بهرهوری در کسب و کارهای نوین است نه مدیریت کاهش منابع، برند سازی در طول زمان علاوه بر ایجاد حس مطلوب در مشتریان و جامعه، موجب افزایش قیمت محصولات و خدمات یا موجب افزایش تعداد مشتریان و در بهترین حالت موجب افزایش هردو عامل میشود که این بدین معناست که ارزش خروجی بنگاه که حاصل قیمت آن در تعداد استفاده کنندگان از کالا یا خدمات سازمان است میشود.
حال به خوبی میتوان ارتباط این سه را تشریح کرد، کیفیت در سازمان و ارایه خدمات و محصول آن و سایر روشهای برندسازی شامل تبلیغات و حضور موثر در رسانهها در طول زمان موجب ایجاد تصور ذهنی در مشتریان میگردد که خروجی این تصور ذهنی مناسب منجر به خرید کالا یا خدمات سازمان به قیمت بیشتر و به تعداد بیشتر میگردد، این موضوع در طول زمان موجب میشود ارزش افزوده حاصل از هر خدمت و یا کالا، از رقبا بیشتر شود و این بدین معناست که در صورت کسر بهرهوری از رقبا پیشی خواهد گرفت، حال کافی است که در استفاده از منابع هم از رقبا با استفاده از مدیریت کیفیت بهتر عمل نماید، این مهم موجب ایجاد رقابتپذیری در بازار شده و در دراز مدت ماندگاری و پایداری سازمان را موجب خواهد شد.
نقش خلاقیت و نوآوری هم در این گفتار بسیار مهم است، سازمانها میتوانند با استفاده از چابکی خویش سریعتر از رقبا خلاقیت و نوآوریها را به بازار ارایه نمایند و این موضوع بر برند و تصور ذهنی از سازمان تاثیر مستقیم دارد، از طرفی در اغلب موارد این نوآوریها با قیمت بیشتری به مشتریان عرضه میشود که باز موجب ارزش افزوده بیشتری نسبت به رقبا میگردد. این موارد در فضای کسب و کار سالم و رقابتی عوامل تاثیر گذار بر سازمانهای اقتصادی هستند. تمرکز بر ایجاد برند بدون کیفیت در دراز مدت موجب ایجاد تصور ذهنی نامناسب در مشتریان و جامعه شده و این تصور ذهنی در آینده نیز بهراحتی تغییر نخواهد کرد، بسیاری از سازمانها که بدون توجه به کیفیت تنها با تمرکز بر برندسازی رسانه ای انتظار فتح بازارها را داشتند هم اکنون باید منتظر حذف خویش توسط حریفان باکیفیت تر باشند. این موضوع در مورد عدم استفاده از نوآوری نیز صادق است در دنیای متغیر امروز خواستهها و انتظارات مشتریان و جامعه سریع و بی وقفه ارتقا مییابد و اندکی غفلت در توجه و برآورده کردن آنها زحمات قبلی سازمانها را بر باد خواهد داد. به امید روزی که در محیط کسب و کار کشور عوامل رقابتپذیری تنها کیفیت و بهرهوری باشد.