عصر اعتبار- شواهد آماری بینالمللی بیانگر آن است که با بهبود امتیاز شاخصهای اداراک فساد، کنترل فساد و اثربخشی دولتها، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در کشورها افزایش مییابد.
به گزارش پایگاه خبری«عصر اعتبار» به نقل از ایبنا، با کاهش قابل توجه درآمدهای نفتی دولت، لزوم افزایش درآمدهای مالیاتی از سوی بسیاری از دولت مردان و کارشناسان اقتصادی مطرح شده است. در این راستا تغییر برخی از قوانین و مقررات مالیاتی در دستور کار قرار گرفته است. اما افزایش درآمدهای مالیاتی منوط به رعایت بسیاری از پیششرطها است که کمتر کسی در شرایط فعلی به آنها توجه کرده است. بدون رعایت این پیششرطها، تغییر قوانین کمکی به افزایش درآمدهای مالیاتی نمیکند، کما این که در دهههای اخیر، تغییر مکرر و ساختاری قوانین مالیاتی کشورمان نتوانسته است بر نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی تأثیر چندانی بگذارد. در این نوشتار تنها به دو نمونه از این پیششرطها اشاره میشود، در حالی که این سیاهه بسیار بلندتر از این است. برای بسیاری از این پیششرطها شاخصهای قابل سنجش از سوی مراجع معتبر بینالمللی ارایه شده است و دولت میتواند برای افزایش درآمدهای مالیاتی گزارش ارزیابی عملکرد خود را در زمینه بهبود این پیششرطها به طور مرتب ارایه کند. شکایت از عدم افزایش درآمدهای مالیاتی تنها زمانی محلی از اعراب خواهد داشت که دولت موفقیت خود در زمینه بهبود این پیششرطها را به اثبات رسانده باشد.
کنترل فساد
یکی از مواردی که البته ارتباط تنگاتنگی با مبحث توزیع درآمد (به عنوان یکی از اهداف اصلی اخذ مالیات) دارد، عملکرد دولت در زمینه کنترل فساد است. شاخصهای مختلفی برای سنجش عملکرد یک دولت در راستای مقابله با فساد وجود دارد. یکی از مهمترین این شاخصها، شاخص ادراک فساد (Corruption Perceptions Index) است که سالانه از سوی سازمان شفافیت بینالملل محاسبه و منتشر میشود. نمودار 1 رابطه بین نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی و شاخص ادراک فساد را در کشورهای مختلف جهان در سال 2019 نشان میدهد. در این نمودار دایره نارنجی رنگ نشاندهنده وضعیت ایران است.
نمودار 1- رابطه بین نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی و شاخص ادراک فساد در کشورهای مختلف جهان در سال 2019
با بهبود امتیاز شاخص اداراک فساد، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی در کشورها افزایش مییابد. ایران با نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی 8 درصدی، تنها امتیاز 26 را در شاخص ادراک فساد کسب کرده و پایینتر از خط روند قرار گرفته است.
شاخص دیگری که برای ارزیابی وضعیت فساد در کشورها مورد استفاده قرار میگیرد، شاخص کنترل فساد است که از سوی بانک جهانی و در زیرمجموعه شاخصهای حکمرانی جهانی محاسبه و منتشر میشود. نمودار 2 رابطه بین این شاخص و نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی را در کشورهای مختلف جهان نشان میدهد. دایره نارنجی رنگ نشاندهنده وضعیت ایران است. مشابه شاخص ادراک فساد، شاخص کنترل فساد نیز رابطه مستقیمی با نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی دارد و در این زمینه نیز ایران پایینتر از خط روند قرار میگیرد.
مأخذ: بانک جهانی، شاخصهای حکمرانی جهانی؛ بنیاد هریتج، گزارش سال 2019 آزادی اقتصادی
اثربخشی دولت
جدای از اعتماد عمومی به توانایی دولت در کنترل فساد، مردم برای پرداخت مالیات باید به کارآمدی مخارج دولتی نیز اعتماد داشته باشند. حتی اگر دولتی بدون فساد و در شفافیت کامل نسبت به تخصیص مخارج عمومی اقدام کند، تا زمانی که این مخارج در اموری مصرف شود که خواسته واقعی مردم نیست یا به نحوی مصرف شود که بازدهی مورد انتظار را به همراه نداشته باشد، نمیتوان انتظار مشارکت قابل توجه مردم در پرداخت مالیات را داشت. نمودار 3 رابطه بین نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی و شاخص اثربخشی دولت (Government Effectiveness Index) را در کشورهای مختلف نشان میدهد که در آن دایره نارنجی رنگ نشاندهنده وضعیت ایران است. در این نمودار رابطه مستقیم اثربخشی دولت و درآمدهای مالیاتی به وضوح مشخص است
مأخذ: بانک جهانی، شاخصهای حکمرانی جهانی؛ بنیاد هریتج، گزارش سال 2019 آزادی اقتصادی
ایران با شاخص اثربخشی دولت منفی 0.4 اندکی بالاتر از خط روند قرار گرفته است. برای افزایش اثربخشی دولت و اثر افزایشی آن بر درآمدهای مالیاتی دولت، برخی از اقتصاددانان مبحث انتخاب مالیاتی (Tax Choice) را مطرح میکنند. در این مبحث مالیاتدهنده خود انتخاب میکند که (بخشی از) مالیات پرداختی وی صرف چه کاری شود و یا به طور برعکس، مالیاتدهنده انتخاب میکند که مالیات پرداختی وی برای یک هزینه عمومی مشخص مصرف شود یا خیر. آبیاتی، آنتینیان و کورازینی در مقالهای در سال 2014 نشان دادند که ارایه اطلاعات در مورد مخارج عمومی دولت تأثیر چندانی بر میزان مالیات پرداختی مردم ندارد، در حالی که انتخاب مالیاتدهندگان در مورد تأمین مالی کردن کدام یک از مخارج عمومی تأثیر بسزایی در افزایش پرداخت مالیات دارد. این روش مشکلات نظریه «رأی دادن با پا» را تا حدودی مرتفع میکند. در نظریه رأی دادن با پا فرض میشود که افراد بدون هیچ هزینهای قادر به تغییر محل زندگی خود هستند و از جایی که اثربخشی دولت کمتر است به جایی که دولت آن اثربخشی بیشتری دارد مهاجرت میکنند و به این ترتیب رقابت دولتها برای جذب هر چه بیشتر مالیاتدهندگان به افزایش اثربخشی دولتها میانجامد. این در حالی است که نه هزینه مهاجرت صفر است و نه همه دولتها انگیزه کافی برای رقابت بر سر جذب حداکثری مالیاتدهندگان دارند. این وضعیت در دولتهایی که از منابع طبیعی بهره میبرند، نامناسبتر است.