عصر اعتبار- تغییر سبک زندگی مردم دنیا و ضریب رشد تکنولوژی با سرعتی سرسامآور باعث شده است هر روز تغییرات زیادی را شاهد باشیم.
به گزارش پایگاه خبری «عصر اعتبار»، در دنیا بین فناوری و مسائل مالی پیوند عمیقی به وجود آمده است که باعث ایجاد موجی جدید از سرویسها و محصولاتی شده که بانکها هرگز نمیتوانستند این سرویسها و خدمات را با آن کیفیت و سرعت برای کاربران خود ارائه دهند. با تمام مزیتهایی که فناوریهای مالی برای بانکها و شرکتهای پرداخت دارند اما هنوز بانکهای ایران نتوانستهاند از سد موانع موجود گذر کنند و به یک مدل کسبوکاری مناسب دست پیدا کنند. برای دستیابی به یک مدل کسبوکار موفق و با فناوری روز دنیا بانکها باید در خود تغییر و تحول ایجاد کنند تا از قافله دنیا عقب نماند.
پیمان سنایی، نایب رئیس هیأت مدیره شرکت تاتا معتقد است: بانکهای موفق بانکهایی خواهند بود که مدل کسبوکار خود را متحول و بهطور فزایندهای بر سود آوری بهجای درآمد تمرکز کنند. بنابراین تحول یک ضرورت و اجبار بوده و قابل انتخاب نیست، زیرا بانکها برای افزایش بهرهوری و رقابت با مجموعههای جهانی مجبور به تغییر خواهند بود تا از فرصتهای ناب، بهرهوری سرمایه، کانالهای همهکاره و دادههای حجیم بهرهمند شوند. با او در باره چگونگی تغییر و تحول در نظام بانکی و حضور فینتکها و استارتآپها به گفتوگو نشستهایم که حاصل آن را میخوانید:
با توجه به اینکه صنعت بانکداری در دنیا به سمت استفاده از فناوریهای نوین حرکت کرده و توانسته است سرویسهای خوبی به مشتریان خود ارائه دهد، آینده صنعت بانکداری در کشور را چگونه میبینید؟
در پیادهسازی سیستمهای جدید و استفاده از تکنولوژی دو رویکرد در بانکهای کشور متصور است؛ اول استفاده از تکنولوژی برای آسانکردن کارها که اصطلاحا مکانیزاسیون نامیده میشود و دیگری استفاده از تکنولوژی برای ایجاد ارزش افزوده. در حال حاضر در صنعت بانکداری، تمام فعالیتهای بانکی مکانیزاسیون میشود؛ یعنی وضع موجود شامل محصولات و خدمات و فرایندهای جاری را در ساختار فعلی بانک مکانیزه میکنیم و این رویکردی قدیمی و فاقد ارزش افزوده و رقابتپذیر است که فقط باعث میشود وضع موجود مقداری بهبود یابد و تسریع جزئی در روال و فرآیند کارها انجام شود. اما اگر واقعا مدل کسبوکار و فرآیندهای آن کارا و اثربخش نیست، باید مدل و ساختار دیگری ایجاد کرد و از فناوری برای ایجاد ارزش در این ساختار بهره برد. ما امروز به این نتیجه رسیدهایم که لازمه پیادهسازی سامانه بانکداری متمرکز، تحول بانکداری (BankingTransformation) است. در دنیا حتی یک گام به سمت جلو رفتهاند و از تحول دیجیتالی Digital Transformation صحبت میشود. برای بانکها پروژههای سامانه بانکداری متمرکزی که مبتنی بر نقشه راه تحول بانکی (Banking Transformation) اجرا میشود، تحولگرا هستند، تحول بانکی یک طرح (program) چندینساله بوده و به تعبیری یک سفر است؛ سفری که یک تحول بزرگ را از طریق بر هم زدن ساختار سازمانی، فرآیندهای جاری، خطوط کسبوکار، محصولات و خدمات، مشتریان و کانالهای خدمت و زیرساخت فناوری در سازمان ایجاد خواهد کرد. مواردی که ذکر شد ارکان یا وجوهی هستند که این تحول در آنها صورت میگیرد. باید به این نکته توجه داشت که امروزه اجرای موفق سامانه بانکداری متمرکز در بانکها وابسته به تحول بانکداری در تمام ارکان بانک بوده و بدون توجه به این امر طرحهای تغییر سامانه بانکداری متمرکز موفق نخواهد بود. طرح تحول بانکی، نقشه راهی برای تحول در بانک در کلیه وجوه بانک بوده و بانکی جدید را متولد خواهد کرد.بانکهای موفق بانکهایی خواهند بود که مدل کسبوکار خود را متحول کرده و بهطور فزایندهای بر سودآوری بهجای درآمد تمرکز کنند. بنابراین تحول یک ضرورت و اجبار بوده و قابل انتخاب نیست، زیرا بانکها برای افزایش بهرهوری و رقابت با مجموعههای جهانی مجبور به تغییر خواهند بود تا از فرصتهای ناب، بهرهوری سرمایه، کانالهای همهکاره و دادههای حجیم بهرهمند شوند.
پس تا زمانی نگاه تحولگرا در صنعت بانکی کشور وجود نداشته باشد، نمیتوان شاهد تحول در صنعت بانکداری کشور بود؟
بله، اگر نگاه تحولگرا وجود نداشته باشد، تکنولوژی و سامانه بانکداری متمرکزی که تامین و یا پیادهسازی میشود عملا باعث ایجاد تحول و تغییر در بانک نخواهد بود. مطالعاتی که در رابطه با نقشه راه اکثر بانکهای دنیا انجام دادیم به ما نشان داده است نگاه اکثر این بانکها برای اجرا و پیادهسازی سیستمهای
Core banking نگاه تحولگراست و تغییر سامانه بانکداری جامع بخشی از نقشه راه تحول بانکداری بود که پیش از آن باید اقدامات مهمی مانند برنامه راهبردی، مدل عملیاتی مصوب اجرا شود. این پروژه به دلیل اینکه طولانی بوده و ممکن است بین 5 تا 7 سال طول بکشد، امکان دارد مدیران ارشد سازمانها تاب تحمل آن را نداشته باشند و این به نظر من یک مشکل است که مدیران باید بپذیرند که اجرای طرحهای تحولی طولانی است. در کشور ما مخصوصا در حوزه تحول بانکی هنوز دیدگاهی وجود ندارد. شاید بتوان گفت یکی از چالشهای مهم در تغییر سامانه بانکداری متمرکز این است که عموما آنرا با رویکرد و نگاه فناوری ارزیابی میکنند در صورتی که تغییر آن، رویکردی مدیریتی و کسبوکاری با نگاه تحول است. ما در این حوزه از دنیا جا ماندهایم و حوزههای کسبوکاری ما در نگاه تحولی بسیار عقب هستند. برای اینکه بتوان تحول در نظام بانکی را عملیاتی کرد، باید 3 رکن اساسی یعنی نیروی انسانی، فرایندها و فناوریها را در کنارهم و باهم تغییر دهیم تا شاهد تحول در صنعت بانکداری بود چرا که در هر کدام از این سه رکن کمکاری صورت گیرد تحول مدنظر انجام نخواهد شد. باید توجه داشت تغییر و تحول در صنعت بانکداری یک ضرورت و الزام است چرا که در غیر این صورت در سالهای نه چندان دور صنعتی به نام صنعت بانکداری وجود نخواهد داشت.
حتی بانکهای خصوصی؟
می توان گفت از لحاظ ساختاری هیچ بانک خصوصی در ایران وجود ندارد و همه بانکها دولتی هستند، چراکه همه مدیران بانکهای دولتی تفکر دولتی دارند و با این تفکر یک بانک خصوصی تاسیس کردهاند و هیچ چیز جدیدی وجود ندارد. اگر توجه داشته باشید صنعت بانکداری کشور همیشه برمبنای آزمون و خطا کار انجام داده و باید بپذیریم این صنعت یک صنعت فرسوده است.
با توجه به وضعیت موجود در کشور به نظر شما چقدر امکان دارد بانکها به سمت banking Transformation رفته تا بتوانند سیستم بانکداری متمرکز را به طور صحیح پیادهسازی کنند؟
با توجه به شرایط امروز کشور که ناشی از شرایط بینالمللی جدید، وضعیت اقتصادی و جاری بانکها، باید بانکهای کشور هر چه سریعتر نسبت به تغییر روال موجود اقدام کنند، به عبارت دیگر بانکها چارهای جز تحول و تغییر در وضعیت سنتی و موجود خود ندارند، بعضی از بانکها با توجه به شرایط جدید تمایل به تغییر در سامانههای موجود بانکداری متمرکز خود دارند، اما باید توجه کنند که این تغییر بدون تحول در نظام بانکی آنها کارا و اثربخش نیست، از این رو اگر بانکهای کشور با ضرورت تحول بانکداری آشنا و متوجه شوند که پیش از تامین سامانه بانکداری متمرکز میبایست نسبت به طراحی مدل عملیاتی مطلوب اقدام کنند، آنگاه مخاطره پیادهسازی سامانه بانکداری متمرکز را کاهش دادهاند. بانکها امروزه به دنبال مکانیزاسیون سیستمهای موجود نیستند و به دنبال تغییر هستند اما نمیدانند چگونه این تغییر و تحول باید ایجاد شود. به هر حال اغلب بانکها مجهز به سیستم Core banking هستند و تا حدودی هم با این سیستمها نیازهایشان را برآورده میکنند و خدمات بانکداری را هم روی بسترهای تلفن، موبایل و اینترنت ارائه داده و مشتریان هم از این خدمات استفاده میکنند. اما هنوز با ارائه خدمات نوین و منحصربهفرد که اتفاقا مشتریان زیادی هم دارد، خیلی فاصله دارند .
چگونه بانکها باید به سمت
Banking Transformation حرکت کنند؟
برای حرکت بانکها به سمت Banking Transformation چارچوبهایی وجود دارد. اولین مرحله تهیه و تدوین برنامه راهبردی کسبوکار برای بانکهاست. در این راهبرد باید مواردی از قبیل نقاط قوت، ضعف، فرصتها، تهدیدها و خطوط کسبوکار بانکها مشخص شود که البته این استراتژی باید با نگاه بازار و نگاه به مشتری تدوین شود که این مشخصکننده برنامه بانک، همانطور که قبلا گفتم برای 5 تا 7 سال آینده است.
مرحله دوم در کسبوکار، تهیه مدل عملیاتی مطلوب یا Target Operating Model است که به اختصار به آن TOM میگویند. مدل عملیاتی مطلوب، معماری و طرحی برای اجرا پذیر کردن استراتژی است و در چندین محور مانند مشتری، فرآیندها، ساختار سازمانی، فناوری، کانال ارائه خدمات، نیروی انسانی نقشه و برنامهای را ارائه میدهد که به صورت یکپارچه و منسجم در کنار هم هستند. مرحله سوم برنامه اجرایی که طرحی اجرایی شامل انواع برنامهها و پروژهها در کلیه سطوح و وجوه سازمان برای اجراییکردن مدل عملیاتی است، تهیه میشود، برای اجرا شدن به گروه راهبری مدیریت تحول سپرده میشود که این گروه توسط عالیترین مدیر اجرایی سازمان رهبری میشود. تیم راهبری مدیریت تحول کارگروههای مختلفی را رهبری میکند مانند سامانه بانکداری متمرکز، کارگروههای مدیریت تغییر، کارگروه آموزش و فرهنگسازی. اما باید به این نکته توجه داشت یکی از مواردی که در کشورمان در آن ضعف مشاهده میشود، بحث دانش بانکداری مدرن و نوین است. سبک کنونی بانکداری کشور خاص خودمان است و از دانش و علم روز دنیا دور هستیم. برای مثال چند مورد بانکداری شرکتی موفق در کشور وجود دارد و چه مقدار قابل انطباق با نمونههای خارجی هستند. آیا واقعا بانکداری شرکتی ما نیاز مشتری را برآورده میکند؟عدم ارتباط و تعامل بین المللی برای تبادل تجربه و دانش بانکداری یکی از مهمترین دلایل ضعف دانش بانکداری در کشور است.
نقش بانک مرکزی در توسعه و گسترش بهرهگیری بیشتر از فناوریهای نوین در این عرصه چیست؟
بانک مرکزی به عنوان سیاستگذار نیازمند تحول است که این امر را با استفاده از مشاوران خارجی در دست انجام دارد. اما نکتهای که در این بین حائز اهمیت است، بانک مرکزی باید از بانکها بحث تغییر و تحول را مطالبه کرده تا بانکها به دنبال تدوین استراتژی و برنامهریزیها باشند. بعد از آن با شاخصگذاری اقدام به ارزیابی بانکها کند.
به طور یقین تهیه طرح تحول نیازمند دانش و هزینههای بسیاری است. آیا این دانش در کشور ما وجود دارد؟
طرح تحول بانکی طرحی بلندمدت، پیچیده و بزرگ است که نیازمند میلیونها دلار هزینه است. دانش این طرح نه تنها در صنعت بانکداری بلکه در هیچ یک از صنایع در درون کشور وجود ندارد وباید از دانش و مشاوران خارجی و بینالمللی در کنار خود استفاده کنیم. چراکه اجرای طرح تحول بسیار مهم و پیچیدهتر از تهیه طرح است. باید توجه داشت با حضور فینتکها، استارتآپها و رقبای جدی مالی در صنعت بانکی و تقاضای مشتریان، اگر نیاز مشتری از سوی بانکها تامین نشود به سمت و سوی دیگر سوق داده خواهند شد. برای مثال موسسات مالی غیر مجاز که خارج از قواعد نیاز مشتریان را تامین کردند و بعد از مدتی تبدیل به مشکل در سطح کشور شدند. دلیل به وجود آمدن معضل این بود که بانکها نتوانستند به وظایف خود نسبت به مشتریان عمل کنند.
رسالت شرکت در تغییر و تحول در بانک تجارت چیست؟
شرکت توسعه ارتباطات الکترونیک تجارت ایرانیان در اردیبهشت ماه سال 94 به صورت سهامی خاص تغییر ماموریت داده و با سرمایهگذاری صددرصدی بانک تجارت به منظور تهیه نرمافزار جامع بانکداری متمرکز تاسیس شد. دیدگاه و رسالت شرکت از ابتدا تدوین و اجرای طرح تحول در بانک تجارت بوده است. با شرکتهای بین المللی نیز مذاکراتی داشتهایم تا طرحها و ایدههای خود را ارائه دهند. معتقدیم طرح تحول باید در این بانک صورت گیرد. باید به این نکته توجه داشت این مسیر انتخابی نیست و راهی وجود ندارد و بانک تجارت نمیتواند بگوید این راه را نروید.
پس میتوان گفت تا زمانی که تحول در صنعت بانکی صورت نگیرد، نمیتوان خیلی در بحث فینتکها و استارتآپها موفق عمل کرد؟
فینتکها و استارتآپها در برخی حوزهها میتوانند خلأهایی که در بانکها وجود دارد را پوشش دهند. باید زیرساختهای صنعت بانکی برای بهکارگیری فناوریهای فینتکها و استارتآپها آماده باشد و این زیرساختها در حال حاضر با مشکلات بسیاری روبهروست، هم مشکلات فنی و هم دستور العملی و قانونی دارد. از سوی دیگر بانکها نمیدانند آیا فینتکها و استارتآپها رقیب هستند و یا میتوانند با آنها شریک شوند. به طور کلی میتوان گفت بانکها استراتژی مشخصی با آنها ندارند. باید به این نکته توجه داشت در همه جای دنیا محدویت وجود دارد و براساس همین محدودیتها بانکها کار خود را پیش میبرند اما در کشور ما علاوه بر محدودیتها در قوانین و مقررات مشکلات دیگری نیز وجود دارد. نباید همه مشکلات را در محدودیتها خلاصه کرد؛ بخشی از مسائل و مشکلات بانکی از جنس منابع مالی، سرمایهگذاری و نگاه دولتی مدیران ارشد است. به طور کلی میتوان گفت بیشتر مشکلات کشور دولتی بودن ساختار اقتصادی کشور است تا محدودیت.
بهترین نحوه تعامل فینتکها و بانکها چیست؟
به نظر من برای تعامل بانکها با فینتکها دو استراتژی وجود دارد؛ یکی اینکه فینتکها با بانکها مشارکت کنند و دیگری با یکدیگر به رقابت بپردازند. به نظر میرسد در شرایط و سیستم اقتصادی کشور و به دلیل اینکه فینتکها حفظ شده و مشتریان هم بتوانند محصول و خدمات مناسب را دریافت کنند با بانکها مشارکت کنند؛ رقابت نکنند، این مشارکت میتواند حقوقی یا در مدل تجارت و کسبوکار صورت گیرد. باتوجه به اینکه بانکها پشتوانه قدرت دارند اگر فینتکها درصدد رقابت با بانکها باشند به طور یقین بازنده اصلی آنها خواهند بود. از سوی دیگر باید توجه داشت برای اینکه بانکها بتوانند نحوه تعامل خود با شرکتهای فینتک را تعیین کنند، باید در ابتدا اکوسیستم یا به عبارت کاملتر اکوسیستم مالی دیجیتالی خودشان را مشخص کنند، در این اکوسیستم، مدلهای کسبوکار، محصولات و خدمات، نقش و مسئولیتهای همه بازیگران و نحوه تعاملات آنها مشخص میشود. در این مدل بانکها با ایجاد زیرساختهای مالی قدرتمند، منعطف و یکپارچه، امکان ارائه خدمات مالی را از طریق فینتکها فراهم میآورند، از سوی دیگر با ایجاد پلتفرم باز دسترسی به خدمات و دادهها را به شرکتهای فینتکی در قالب مدل مختلف برای مشتریان فراهم میآورند، بنابراین مدل مشارکت یا سرمایهگذاری در فینتکها مدلهای موفقتری است که به پویایی و ارائه طرحهای نوآورانه و خلاقانه توسط شرکتهای فینتک کمک میکند.
استارتآپهای فینتک در ایران برای موفقیت مسیر سختی را پیش رو دارند و در این مسیر تاریک و پرچالش هر روز با موانع و مشکلات بزرگی از جمله فیلترینگهای بیدلیل یا عدم وجود قوانین و مقررات روشن مواجه میشوند که ادامه کار را برای آنها مشکل میکند. مهمترین چالش استارتآپهای فینتکی چیست؟
نبود قوانین و مقررات، که میبایست توسط دستگاههای نظارتی و قانونگذار در حوزههای مختلف تهیه شود، مهمترین چالشی است که فینتکها با آنها مواجه هستند.میبایست برای فینتکها در حوزههایی مانند حفاظت از دادهها، حفاظت از مشتری، مالکیت معنوی، امنیت سایبری و حریم خصوصی قوانین و مقرراتی تدوین شود.همچنین معاملات فینتکها هم دارای محدودیتهایی هستند که عبارتند از نبود مقررات در حوزه پاسخگویی و شفافیت، قوانین و مقررات متنوع و متناقض در حوزههای متفاوت قضایی، قوانین و مقررات بسیار سفت و سخت، فقدان مقررات در اجرای تطابق و تغییر سیاستهای مکرر.
به نظر شما تا چه حد بحث تحولگرایی در بانکها مورد استقبال واقع خواهد شد؟
این بحث در کشور ما موضوع جدیدی است و از آنجایی که یک ضرورت است و امری انتخابی نیست، مدیران ارشد بانکی با تفکر راهبردی، که ضرورت آنرا درک کنند و بدانند که موج تحولات و پیشرانهها به سرعت به آنها نزدیک میشود، نهتنها از آن استقبال میکنند، بلکه در اجرای آن تعلل نخواهند کرد. به نظر من بانکهای کشور نیازمند بازآفرینی در کسبوکار بانکی خود هستند و مدیران هوشمند بانکی که افق بلند دارند به آن توجه خواهند کرد.