عصر اعتبار- اگر یک ثروتمند و یک اقتصاددان مناظره کنند اقتصاددان پیروز خواهد شد، با این حال همچنان کارمند خواهد ماند و حقوق خود را از همان میلیونر دریافت میکند.
به گزارش پایگاه خبری «عصر اعتبار» به نقل از گسترش نیوز، اقتصاد را از چه کسی باید آموخت؟ بیتوجهی به پاسخ این سوال مهم باعث میشود که 99 درصد از جمعیت جهان، دنبال یک درصد از منابع جهان باشد و درگیر رقابتی سخت و نفسگیر شوند. مشکل اینجاست که آن 99 درصد به جای ثروتمندان از مشاوران مالی، انتتظار راهنمایی میخواهند. در تعریف کلمه اقتصاد، مرتکب یک اشتباه اساسی میشویم. ما هم مثل اقتصاددانان فرض را بر آن قرار میدهیم که منابع، محدود و کمیاب است پس باید آنها را جیرهبندی کرد؛ و نتیجه میگیریم که پس همه نمیتوانند ثروتمند باشند. برای همین است که اقتصاددانان امکان ثروتمندشدن را کم میدانند. باور به این اعتقاد نادرست سبب میشد نه خودشان ثروتمند شوند نه پیروانشان. چرا این اعتقاد اقتصاددانان درست نیست؟ برای یافتن پاسخ سوال خود با گسترشنیوز همراه باشید.
اقتصاددان ثروتمند!
اقتصاددانان علاقه عجیبی به مدیریت منابع دارند. برای همین است که تعداد اقتصاددانان ثروتمند تقرییا صفر است. دلیل اول ثروتمند نبودن اساتید اقتصاد آن است که مدام در فکر مدیریت صحیح داشتههای خود هستند. دلیل دوم آن است که حتی وقتی، فرصتی دست میدهد که به موقعیت بهتری برسند ذهنیت نادرستی که گفته شد اجازه نمیدهد بهرهبرداری کنند. آنها تصور میکنند که رسیدن به سهم بیشتر، به آن معناست که از سهم دیگران کاسته میشود. آنها به دانشجویان خود میگویند که برای رسیدن به گزینههای ارزشمندتر باید از گزینههای ارزشمند گذشت. یکی از مهمترین و معروفترین مفاهیم اقتصادی یعنی «هزینه – فرصت» براساس همین باور نادرست شکل گرفته است.
مدیریت مهارت ارزشمندی است اما با مدیریت نمیتوان جهان را پیش برد. تاریخ پر از مدیران خارقالعاده بوده است اما پیشرفت عظیم تاریخ جهان از 300 قبل و با ظهور مخترعان، مبتکران، مکتشفان و ماجراجویان و سیاحان بزرگ ممکن شد. همین اکتشافات بود که دنیای کنونی ما و از جمله درک ما از اقتصاد را از اساس دگرگون کرد. وسواس عجیب اقتصادانان به مدیریت همان چیزی است که مردم را به فقر گرفتار میکند. اطمینان داشته باشید که اقتصاددانان فقط زمانی میلیونر میشوند که پول معنا و اهمیت خود را از دست داده باشد.
اگر شک دارید کمی به این مثال فکر کنید. اجازه دهید به 1000 سال قبل برگردیم و فرض کنید در آن عصر یک اقتصاددان بزرگ زندگی میکرده است. فکر کنید از او خواستهاند برای دنیای هزار سال بعد (با جمعیت فعلی آن) یک الگوی مالی و اقتصادی تدارک ببیند. فکر میکنید او اقتصاد ده قرن بعد را چطور پیشبینی میکند؟ قطعا به هیچ عنوان نمیتواند ظهور چیزی مثل اینترنت را پیشبینی کند. اما آیا امروزه میتوان اقتصاد منهای اینترنت را تصور کرد؟ ممکن است تصور کنید که این مثال اغراقآمیز است و به معنای ضعف اقتصاددان نیست اما واقعیت آن است که الگوهای اقتصادی زمان هم به همان اندازه پر از کمبود و کاستی هستند. اقتصاددانان به اشتباه فرض را بر آن قرار میدهند که منابع اقتصادی که در آینده خواهیم داشت همانی است که امروز داریم.
ثروتمندان چندان هم خاص نیستند
رسانهها از میلیونرها ستایش میکنند و طوری درباره آنها سخن میگویند که انگار با گونه خاصی از انسان سروکار داریم اما این طور نیست. اگر به اندازه کافی با ثروتمندان معاشرت کرده باشید و با آنها همکلام شده باشید حتما متوجه شدهاید که چندان هم خاص نیستند. موفقیت آنها فقط یک دلیل دارد: روی انجام کاری که به ایجاد مقدار زیادی پول منجر میشود تمرکز میکنند. بیتوجهی به این واقعیت ساده موجب میشود که بیشتر مردم بخش زیادی از زمان و عمر خود را صرف محاسبات و کسب اطلاعاتی کنند که به کل نادرست است و هیچ گاه تغییری در زندگیشان ایجاد نخواهد کرد. این وسواس و برنامهریزی سفت و سخت از همان روزهای مدرسه شروع میشود.
بین تدریس اقتصاد و تدریس پول درآوردن تفاوت وجود دارد. همانطور که گفته شد اقتصاد در واقع «مطالعه کمبود و نایابی و نخوه مدیریت آن» است. مردم برای افزایش شناخت خود از پول سراغ اقتصاددانان میروند. وقتی مفهوم کمبود و شانس اندک ثروتمند شدن، ذهن شما را تسخیر کند به این راحتیها نمیتوانید نجات یابید.
وضیت مالی شما به افرادی که از آنها راه و چاه پول در آوردن را میپرسید بستگی دارد. اقتصاددانان درباره پول سخنرانی میکنند و ویروس تفکر اشتباه خود را به دیگران منتقل میکنند. آغوش رسانهها به روی ثروتمندان و میلیونرها باز است اما درباره پول و مسائل جدی اقتصادی از آنها سوال نمیکنند. مشکل اینجاست که رسانهها نظر اقتصاددانان را جویا میشوند.
اگر یک ثروتمند و یک اقتصاددان مناظره کنند اقتصاددان پیروز خواهد شد. دلیلش این است که اقتصاددان انسانی به شدت منطقی است. با این حال همچنان کارمند و حقوقبگیر خواهد ماند و حقوق خود را از همان میلیونرها دریافت میکنند.
کلماتی که باعث میلیونرها را ثروتمند میکند
روزی چند باز این قبیل کلمات و جملات را میگویید و میشنوید: پولم کافی نیست، ندارم، نیاز دارم، خیلی بد شد و... این قبیل کلمات به آن معناست که در چارچوب ایده کمیابی فکر میکنید. عملکرد مالی شما تغییری نخواهد کرد. ثروتمندان در چارچوب مفاهیمی مثل فراوانی، ثروت، منابع کافی و... فکر میکنند. چند بار در گزارشهای مالی که توسط اقتصادانان نوشته میشود با این کلمات مواجه شدهاید؟ آنها حتی وقتی شرایط خوب باشد از وخیم شدن قریبالوقوع شرایط سخن میگویند.
کارآفرینان زرنگ از ایده کمیابی بهرهبرداری میکنند و از آن برای فروش کالاها و خدمات خود استفاده میکنند.